تدفین اجباری و غیرقانونی جسد یک فرد بهائی
نیویورک, ایالات متحده — تجربۀ اخیر یک خانوادۀ بهائی در سنندج، نشانگر ظلم بی معنیِ مقامات ایرانی نسبت به بعضی از شهروندان آن کشور یعنی اعضای این جامعۀ دینی است که بزرگترین اقلیّت مذهبی را در ایران تشکیل می دهند.
روز ۲۱ تیر ۱۳۹۴ (۱۲ جولای ۲۰۱٥)، خانم باجی محمدی فرد، پیرو آئین بهائی، چشم از جهان فرو بست و خانوادۀ ایشان برای خاکسپاری او در قبرستان بهائی سنندج تقاضای مجوز نمود. مقامات مسئول این تقاضا را رد کرده و برخلاف قوانین کنونی ایران اصرار داشتند که جسد خانم محمدی فرد در قبرستان بهائی در قروه، شهری به فاصلۀ یک ساعت و نیم از سنندج، دفن شود.
موافقت با دستور مقامات برای تدفین در قروه بدین معنی بود که خانواده، قانون تدفین بهائی را که پیکر متوفی باید در مکانی به فاصلۀ کمتر از یک ساعت از محل درگذشت دفن شود، نادیده بگیرند. راه سنندج به قروه بسیار صعب العبور است و از کوه های زیادی می گذرد. در تلاش برای متقاعد کردن خانوادۀ بهائی، مقامات مسئول اظهار داشتند که جسد متوفی با آمبولانسی که از سرعت قانونی فراتر می رود، حمل خواهد شد.
کارمندان محلی که با مشکلات بهائیان همدردی دارند، خانوادۀ خانم محمدی فرد را مطّلع نمودند که طبق دستور رسمی شورای عالی امنیت ملی، در هر استان فقط یک قبرستان به بهائیان تعلق می گیرد؛ دستوری غیرانسانی و غیرقانونی که به هیچ گروه یا اقلیتی از شهروندان دیگر ایرانی تحمیل نشده، و تا به حال به بهائیان نیز اطلاع داده نشده بود.
خانم بانی دوگال، نمایندۀ ارشد جامعۀ جهانی بهائی در سازمان ملل در نیویورک اظهار داشت: «به نظر می رسد که مقامات ایرانی به پائین ترین سطح بیهوده گوئی تنزّل کرده و حملات متعصبانۀ خود را بر ضد جامعۀ بهائی به فراسوی قبرها کشانده اند.»
عدم صدور مجوز برای تدفین در قبرستان بهائی در شهر سنندج، جائی که بهائیان طی ده ها سال آن را زیبا و پرطراوت نگه داشته اند، به این معنی بود که خانوادۀ متوفی میبایست جسد عزیزشان را در منزل و در جائی خنک نگاهداری کنند، که این کار با کمک و مساعدت دوستان، انجام گردید.
خانواده می دانستند که اگر جسد را در سردخانۀ عمومی نگه دارند، مقامات مسئول، بدون اطلاع یا اجازۀ آنها، آن را بدون مراسم بهائی دفن خواهند کرد.
دوستان و آشنایان خانم محمدی فرد در شهر که در عزاداری ایشان شرکت داشتند عمیقاً با مشکل این خانواده ابراز همدردی کردند و حمایت عمومی از بهائیان در شهر توجه همه را به رفتار نامعقول مقامات مسئول جلب نمود. مقامات مسئول در مقابل این وضع، پسر متوفی را برای بازجوئی فراخواندند و بالاخره بعد از چهار ساعت بازجوئی و تهدید، او را مجبور کردند که جسد مادرش را به مقامات تسلیم کند. لحظاتی بعد، آنچه که خانوادۀ غم زده با نگرانی حدس می زدند به وقوع پیوست و مقامات، جسد را بدون اینکه هیچیک از اعضای خانواده حضور داشته باشند با آمبولانس به قبرستان قروه فرستادند و عزادارن با اشک و مرارت دمساز شدند. بعد از یک ساعت، خانواده دیگر نتوانست نگرانی خود را بیش از این ادامه دهد و آنها نیز به قروه رفتند تا از نزدیک در جریان قرار بگیرند.
طبق قوانین ایران در محدودۀ هر شهری باید قبرستانی برای شهروندان مهیا شود. بنابراین شهرداری یک شهر نمی تواند اجسادی خارج از محدودۀ آن شهر را برای تدفین بپذیرد.
خانم دوگال گفت: « دولت ایران، حال، قوانین خود را نیز در جهت سرکوب بهائیان زیر پا می گذارد. دلیل این نوع رفتار چیست؟ باید از دولت ایران خواست که در مورد این اعمال به جامعۀ بین المللی پاسخگو باشد. واقعاً مردم ایران و جهان – به ویژه جوانان – در بارۀ اعمال دولتی که به پیروی از قوانین مقدس اسلام افتخار می کند چگونه می اندیشند؟»