١٠٠ سال پیش، سفرهایی تاریخی يک آئين نوپا را متحول کرد
حیفا, اسرائیل — یکصد سال پیش عباس افندی، عبدالبهاء، پسر ارشد حضرت بهاءالله و جانشین برگزيدۂ او برای رهبری آئین بهائی، سفرهایی را آغاز کرد که در طی سه سال او را از اراضی مقدسه تا دلتای نیل و از سواحل اقيانوس آرام در آمریکای شمالی تا کرانه های رود دانوب برد.
حضرت عبدالبهاء، با وجود سن بالا، در شهریور ١٢٨٩ (اوت ١٩١٠) عازم سفر شد تا تعالیم بهائی را دربارۀ طلوع عصرِ نوينِ صلح و یگانگی به تمامی مردم جهان، از فقير و غنی، اعلام کند. این سفرهای تاریخی آئين نوپای بهائی را در مسیر تبدیل به دیانتی جهانی قرار داد.
بيت العدل اعظم در پيام ويژهای که در روز ۷ شهريور ۱۳۸۹ به مناسبت صدمين سالگرد آغاز اين سفرهای تاريخی صادر کرده، می نويسد: «آن حضرت از کودکی در تبعيد زندگی کرده بود، آموزش رسمی نديده بود، چهل سال از عمرش را در زندان گذرانده بود، از سلامت جسمی برخوردار نبود، و با آداب و زبانهای غربی آشنائی نداشت. با اين همه در سن شصت و شش سالگی بیتوجه به آسايش خويش، و بدون نگرانی از مخاطرات برای خودش، قيام نمود….»
بيتالعدل اعظم ادامه میدهد: «با آغاز سفرهای عبدالبهاء به غرب، آئين بهاءالله که بيش از نيم قرن تحت فشارها و دشمنیهای گوناگون در اسارت نگه داشته شده بود، قيدهايش را گسست.»
راهیابی به فرهنگهای تازه
پس از انقلاب جوانان ترک در سال ۱٢۸٧ (١٩٠٨)، وقتی همۀ زندانیان سیاسی و دینی امپراطوری عثمانی –از جمله حضرت عبدالبهاء و خانوادهاش- آزاد شدند، وی طرح برنامهای را آغاز کرد تا شخصاً تعالیم بهائی را به جهانِ بيرون از خاورمیانه برساند. دو سال بعد اين فکر با خروج عبدالبهاء از اراضی مقدسه و حرکت به سمت مصر و اقامت يکساله در آنجا تحقق يافت.
پس از آن در شهريور ۱۲۹۰ سفر با کشتی به سمت اروپا آغاز شد. پس از يک ماه اقامت در لندن و دو ماه در پاريس حضرت عبدالبهاء برای گذراندن زمستان به مصر بازگشت، و بعد در فروردين ۱۲۹۱ سفر هشت ماهه به آمريکای شمالی شروع شد که بعداً با سفر دوم به لندن و پاريس و نيز سفرهائی به اتريش، آلمان، مجارستان و اسکاتلند پی گرفته شد.
موژان مؤمن، تاریخدان ساکن انگلستان، میگوید: «از زمان درگذشت بهاءالله، انتشار آئین بهائی به آمریکای شمالی و اروپا تحول مهمی پيدا کرد، اما شمار این جوامع به نسبت اندک بود.»
«سفرهای عبدالبهاء نه فقط اسباب گسترشِ اعلان عمومی تعالیم بهائی شد، بلکه به تحکیم نفوذ این دین در فرهنگهای تازه نیز پرداخت.»
در اولین سخنرانی عمومی حضرت عبدالبهاء، در کلیسای 'سیتی تمپل' در لندن در ۱۸ شهریور ۱٢۹٠ (١٠ سپتامبر ١٩١١)، وی خطاب به حاضران گفت: «عنايت خداوند اين روز فيروز را محقّق فرمود. عنقريب وحدت عالم انسانی در قطب آفاق موج زند.»
يان ياسیون، نویسندۀ ساکن پاریس، که مشغول پژوهش دربارۀ سفرهای عبدالبهاء به اروپاست مینويسد: «وی بارها و بارها لزوم تفاهم ميان مردم، اتحاد ميان اديان و صلح جهانی را مورد تأکید قرار داد. او میخواست مردم را به خدا نزدیکتر کند تا به حقیقت دین پی ببرند و خود را از خرافات آزاد کنند.»
فیروز کاظمزاده، استاد بازنشستۀ تاریخ در دانشگاه ییل، میگوید این که حضرت عبدالبهاء به راحتی میتوانست در گفتمانهایی خارج از حیطۀ تجربۀ اهالی خاورمیانه نیز مشارکت کند، شگفتانگیز است.
دکتر کاظمزاده در اين مورد به مباحث مربوط به «خطرات بزرگ نژادپرستی، رابطۀ بین سرمایه و کار، تعارض بین کارگر و کارفرما، جنگ قریبالوقوع جهانی، و حکومت فدرال به عنوان راه حلی برای مشکلات بین ایالات آمریکا» اشاره میکند.
به مدت سه سال –در مصر، اروپا و آمریکای شمالی- حضرت عبدالبهاء به نحوی خستگیناپذیر هزاران نفر از جمله رهبران دینی، روزنامهنگاران، دانشگاهیان، سیاستمداران، فیلسوفان، مدافعان حق رأی زنان، و اصلاحگران اجتماعی را مورد خطاب قرار داد و نيز -شايد مهمتر از هرچيز برای خودش- با فقرا دیدار و به نیازهای آنان رسیدگی کرد.
یکی از کسانی که عمیقاً تحت تأثیر او قرار گرفت، دکتر دیوید استار جردن، دانشمند آمریکایی و رئیس دانشگاه، بود که گفت: «عبدالبهاء قطعاً شرق و غرب را متحد خواهد کرد چون مسیر معنا را با گامهای عمل میپیماید.»
دکتر ت. ک. چِینی، دینشناس مشهور اهل آکسفورد، از عبدالبهاء به عنوان «سفیری برای نوع بشر» ياد کرد.
کِنِت ای. باورز، منشی فعلی محفل روحانی ملّی بهائیان ایالات متحده، میگوید: «آنچه تکاندهنده است آن که حضرت عبدالبهاء در عین تحسین فراوانِ متفکران پیشرو، در ارزیابی نارساییهای آنان در تحقّق آرمانهایشان بسیار روشن و صريح بود. او مردم را برای فرارفتن از محدودۂ درک خودشان از حقیقت و رسيدن به سطح بالاتری از معرفت، اعم از روحانی و اجتماعی، به چالش میخواند.»
آقای باورز میگوید جنبههای دیگری نیز در شخصیت عبدالبهاء بود که باعث خشنودتر شدن کسانی میشد که با او ملاقات میکردند.
«او در کمال راحتی در فرهنگهایی که کاملاً با آنها بیگانه بود، جا میافتاد. فکر میکنم یکی از چیزهایی که باید دربارۀ ايشان به یاد داشته باشیم- که گاهی به عنوان بخشی از خصوصيات یک شخصیت 'روحانی' فراموش میشود- اين است که او فردی بسیار شوخ و جذاب بود.»
«یک رویداد دینی مهم»
زمانی که سفرهای عبدالبهاء به پايان رسيد، جامعۀ نوپای بهائی درک وسیعتری از این آئين به دست آورده بود و شهروندان ٩ کشور، در سه قارّه، برای اولین بار از تعالیم بهائی اطلاع یافته بودند.
موژان مؤمن میگوید: «در آغاز جانشینی عبدالبهاء، آئین بهائی یک جنبش دینی نسبتاً گمنام بود. اطلاعات درست اندکی در بارۂ آن وجود داشت. اما در پایان عمر او، نه تنها در اروپا و آمریکای شمالی بلکه در سراسر دنیا، از آسیا تا اقیانوسیه و استرالیا، و از آفریقای جنوبی تا آمریکای جنوبی، شمار زیادی از مردم چيزی دربارۀ این آئين میدانستند و برداشت مثبتی از آن داشتند.»
«سفرهای او به قطع یکی از رویدادهای دینی مهم قرن بیستم بود. تأثير این سفرها شبيه تأثیر سفرهای سنت پُل بود که نقش قابل ملاحظهای در انتشار مسیحیت داشت.»
به اعتقاد کنت ای. باورز، به عنوان مثال، جامعۀ بهائی امروز آمریکا را نمیتوان بدون در نظر گرفتن سفر حضرت عبدالبهاء تصور کرد. «او با زندگی و سخنانش تجسم تعالیم حضرت بهاءالله بود و منبع الهام بهائیان اولیه شد تا نه تنها آئين خود را انتشار دهند، بلکه در برابر هر نوع امتحانی ایستادگی کنند، کاری که به اندازۀ ترویج دین اهميت داشت. عبدالبهاء در نهايتِ دقت، درايت، و عشق، سرمشقی برای دنبال کردن به جاگذاشت.»
فیروز کاظمزاده معتقد است در نتیجۀ سفرهای حضرت عبدالبهاء، جامعۀ بهائی شروع به اشاعۂ بیشتر نظرات او و متعاقباً تحکیم این عقاید بین عموم مردم کرد.
دکتر کاظمزاده میگوید: «تأثیر واقعی سفرهای او در توانمند کردن جامعهای بود که پرورش داد تا بتوانند آنچه را از او آموختهاند پس از گذشت تمام این سالها ادامه دهند.»
بيتالعدل اعظم در پيام خود از اعضای جامعۂ بهائی در سراسر جهان دعوت میکند که نه تنها به دستاورد حضرت عبدالبهاء و حرکتی که وی آغاز کرد، بلکه به کاری که پيش روست نيز بينديشند.
به بيان بيت العدل اعظم، گفتار و رفتار عبدالبهاء در طی اين سفرها «منبعی سرشار از الهام و بصيرت» برای مواجهه با چالشهای امروز است.