نگاهی دقیق‌تر به همزیستی دینی از دریچۀ رویدادهای اخیر

۱۷ شهریور ۱۳۹۳
در ۲٧ ماه مه ۲٠١٤، نمایندگان ادیان مهم بریتانیا در یک گردهم‌آیی در کلیسای وست‌مینستر هفت شمع روشن کردند، هریک به نام یکی از مدیران پیشین جامعۀ بهائی ایران که هم‌اکنون در زندان به سر می‌برند.

مرکز جهانی بهائی — هنگامی که یکی از روحانیون ایران در آوریل ۲٠١٤ یک تابلوی خطاطی با آیاتی از حضرت بهاءالله به بهائیان جهان اهدا کرد، این عمل کاملاً بی‌سابقه بود و با تاریخ ١٧٠ سالۀ آزار و اذیت بی‌وقفه دینی تضادّی شدید داشت.

اگرچه هدیه‌ای که آیت‌الله عبدالحمید معصومی تهرانی به جامعۀ بهائی داد، به خودی خود هدیه‌ای بسیار ارزشمند است، امّا از نظر بهائیان آنچه شایستۀ تمجید و توجه است انگیزه‌ای است که موجب انجام آن شد. این واقعیت که آیت‌‌الله معصومی تهرانی در گذشته نیز به طریق مشابهی راه‌گشای تماس با مسیحیان شده بود نشان‌دهنده‌ی اشتیاق شدید ایشان برای ترویج همزیستی در سرزمین مادری خود می‌باشد. ولی او تنها نیست؛ توده‌های کثیری در ایران و در سرتاسر جهان خواهان صلح و سازگاری‌اند و اکثر آنان اعتراف می‌کنند که خودشان هم نمی‌دانند که این امر چگونه می‌تواند حاصل شود.

درکی از اوضاع قبل از اهدای این هدیه توسط این آیت‌الله بلندپایه نقطۀ رجوعی برای موج اخیر نظرها و واکنش‌های رهبران مذهبی در چهارگوشۀ جهان نسبت به همزیستی صلح‌آمیز فراهم می‌کند.

یک اثر خطاطی تذهیب شده توسط آیت‌الله عبدالحمید معصومی تهرانی شامل آیاتی از حضرت بهاءالله. در این آیات می‌فرمایند: عاشروا مع الادیان بالرّوح و الرّیحان لیجدوا منکم عرف الرّحمن ایّاکم ان تأخذکم حمیّة الجاهلیّة بین البریّة کلّ بدء من اللّه و یعود الیه انّه لمبدء الخلق و مرجع العالمین. (مضمون: با اهل ادیان با روح و ریحان معاشرت کنید تا از آن‌ها بوی خداوند را بشنوید. مبادا که تعصب جاهلانۀ موجود میان مردمان شما را اخذ کند. همه چیز از خداوند آغاز می‌شود و به او بازمی‌گردد. او مبدأ خلقت و مرجع عالمیان است). نمایش اسلاید
۵ تصاویر

یک اثر خطاطی تذهیب شده توسط آیت‌الله عبدالحمید معصومی تهرانی شامل آیاتی از حضرت بهاءالله. در این آیات می‌فرمایند: عاشروا مع الادیان بالرّوح و الرّیحان لیجدوا منکم عرف الرّحمن ایّاکم ان تأخذکم حمیّة الجاهلیّة بین البریّة کلّ بدء من اللّه و یعود الیه انّه لمبدء الخلق و مرجع العالمین. (مضمون: با اهل ادیان با روح و ریحان معاشرت کنید تا از آن‌ها بوی خداوند را بشنوید. مبادا که تعصب جاهلانۀ موجود میان مردمان شما را اخذ کند. همه چیز از خداوند آغاز می‌شود و به او بازمی‌گردد. او مبدأ خلقت و مرجع عالمیان است).

زمینۀ تاریخی

از سال ١٨٤٤ که امر بهائی تأسیس شد تاکنون، بهائیان تحت سلطۀ حکومت‌های پی در پی دچار آزار و اذیت بی‌پایان بوده‌اند. بیش از ۲٠٠٠٠ نفر از پیروانش به خاطر باورهای دینی‌شان کشته شده‌اند، و هزاران هزار نفر حبس و زندان ناعادلانه را تحمل کرده‌ِ‌اند. اعدام، شکنجه، و حملات خشونت‌بار از جمله اشکال آشکار این آزار و اذیت بوده است.

اما آزار بهائیان در ایران شکل‌های دیگری هم به خود گرفته است: مصادرۀ گستردۀ اموال، مراکز تشکیلاتی و اماکن مقدس؛ تخریب برخی از مقدس‌ترین اماکن و گورستان‌های جامعه؛ ویران کردن خانه‌ها از جمله آتش زدن آن‌ها؛ آزار اطفال بهائی در کلاس‌های مدرسه؛ انتشار تحریفات فاحش در تعالیم و تاریخ امر بهائی در مواد آموزشی که در مدارس تعلیم داده می‌شود؛ محروم کردن جوانان بهائی از تحصیلات عالی؛ باطل کردن دل‌بخواهی پروانه‌های کسب و کار؛ بستن مغازه‌ها و کارگاه‌های بهائی؛ و این فهرست ادامه دارد.

تا به امروز، بهائیان را در رسانه‌های تحت حمایت دولت و در موعظه‌های مذهبی به کرات به شکل مرتدان مذهبی، در ارتباط با فساد اخلاق و شیطان‌پرستی وانمود کرده‌اند. هم‌زمان با آن، مرتباً بهائیان را به جاسوسی برای حکومت‌های مختلف متهم نموده‌اند. و رهبران مذهبی مکرراً مردم را به خشونت علیه این جامعه تحریک کرده‌اند، خشونتی که مجازاتی در پی نداشته است.

از سال ١۹٧۹ تا کنون، بیش از ۲٠٠ بهائی ایرانی کشته شده و بیش از صدها نفر دیگر شکنجه و محبوس شده‌اند.

چند نفر از مرتکبان این جرائم فجیع در سال‌های بعد از انقلاب به پای میز محاکمه کشیده شده‌اند؟ در جواب باید گفت: هیچ کدام.

آزار بهائیان در ایران خط مشی دولت آن کشور است و نشانی از بهبود اوضاع دیده نمی‌شود. ولی مقصر اصلی در دامن زدن به تعصبات و نفرت مردم نسبت به جامعۀ بهائی همانا رهبری مذهبی در ایران است. در حقیقت، متّحد المآلی از دولت ایران که در سال ١۹۹۳ میلادی بر ملا شد، وحاکی از این بود که راه پیشرفت بهائیان در اجتماع ایران باید عملاً و به نحو مؤثر «مسدود» شود، امضای عالی‌رتبه‌ترین شخصیت مذهبی کشور، یعنی علی خامنه‌ای، را بر خود داشت. و اخیراً نیز رهبر جمهوری اسلامی فتوایی صادر نمود مبنی بر آنکه مردم ایران از هر گونه معامله‌ای با بهائیان خودداری ورزند.

در برابر این تعصب کور مذهبی دامن زده به دست رهبران دینی است که آیت‌الله تهرانی نخستین مقام روحانی در دورۀ بعد از انقلاب اسلامی ایران بود که یکی ازعقاید اصلی بهائی مندرج در مقدس‌ترین کتاب این آئین، و حق این جامعه برای عمل به شعائر و تکالیف دینی خود در زادگاه اصلی‌اش را در برابر انظار نمودار ساخت.

ماه‌های متعاقبِ آن نشان داده ‌است که این اقدام چگونه در اشتیاق ژرف افراد نیک‌خواه و خوش‌طینت در همه‌جا، از جمله در رهبران طیف وسیعی از ادیان و مذاهب، و همچنین از دانشگاهیان، روزنامه‌نگاران، و مدافعان حقوق بشر، هم در ایران و هم در اطراف و اکناف جهان طنین‌انداز شده است.

یک ماه پس از اهدای اثر خطاطی‌شدۀ او، شماری از رهبران سرشناس حقوق بشر در ایران ــ برای نخستین بار به طور جمعی ــ حمایت عمومی خود را از بهائیان و هفت مدیر سابق و محبوس آن جامعه را، در ششمین سالگرد مسجونیّت‌شان اعلان کردند. آیت‌الله معصومی تهرانی در آن گردهم‌آیی حضور داشت، و در آنجا اظهار داشت که، «چشم‌اندازها باید عوض شود... و من فکر می‌کنم حال لحظۀ مغتنمی است.»

فراسوی مرزهای ایران، اقدام مبتکرانۀ آیت‌الله معصومی تهرانی موجب واکنش‌های مثبتی از جانب برخی از مسئولان عالی‌رتبه‌ی جهان اسلام شده، و انگیزۀ بیشتری برای گفت‌وگو دربارۀ همزیستی مذهبی که در کشورهای آنان در حال شکل‌گیری است ایجاد نموده است.

این پیامدها جامعۀ بهائی را به اهتزاز درآورده است نه به این دلیل که تغییرات خاصی را در شرایط آنان در داخل ایران موجب شده باشد، زیرا ‌چنانکه گزارشات اخیر نشان می‌دهد آزار و اذیّت به جامعۀ بهائی عملاً در ماه‌های اخیر تشدید شده است، بلکه به این علت که این پیامدها مربوط به یکی از عزیزترین آرمان‌های بهائیان از نخستین ایام پیدایش امر بهائی مربوط می‌باشد.

بیش از یک‌صد سال پیش، هنگامی که حضرت عبدالبهاء، فرزند حضرت بهاءالله و رهبر جامعۀ بهائی پس از صعود آن حضرت، قبل از سفر تاریخی‌ خود به غرب، به مدت یک سال در مصر توقف فرموده بود، موضوع وحدت دینی اغلب در تعاملاتشان با اشخاص برجسته و رسانه‌ها مطلب اصلی مباحثات بود.

با ادامۀ سفرهای ایشان دراروپا و در ایالات متّحده، در بسیاری از خطابه‌های عمومی خود تکرار می‌فرمود که درست همان‌طور که نوع انسان واحد است، ادیان نیز واحدند، و اگرچه ادیان در هیئت بیرونی‌شان متکثرند، واقعیت‌شان واحد است، درست همان‌طور که «ایام کثیر است، اما شمس واحد است».

و اخیراً بیت العدل اعظم در مکتوب خود خطاب به رهبران مذهبی جهان در سال ۲٠٠۲، تعصب مذهبی را نیرویی به حساب آورد که خطری روزافزون برای جهان دارد.

در این مکتوب از جمله مرقوم داشت، «با گذشت هر روز این خطر فزونی می‌یابد که شعلۀ تعصّبات دینی چنان آتشی در سراسر جهان برافروزد که عواقب موحش آن خارج از حدّ تصوّر است. ... حلّ این بحران مستلزم آنست که رهبری دینی مانند کسانی که راه‌ مقابله با تعصّبات ویران‌گر مشابهی از قبیل تعصّبات نژادی، جنسی و ملّی را به روی اجتماع گشودند، گذشته را با قاطعیّت کنار بگذارد.»

مسیر پیشِ رو

تاریخ نشان داده است که حتی کوچک‌ترین اقدام می‌تواند عواقب وسیع و پردامنه‌ای به دنبال داشته باشد. با وجود آنکه رویدادی که شاید در این مورد بیش از همه بازگو می‌شود ــ ترور دوک فردیناند که آتش جنگ جهانی اول را برافروخت ــ یک رویداد منفی است، ولی به همین اندازه درست است که یک نمونۀ نوع‌دوستی هم می‌تواند جرقه‌ای باشد که موجب چنان افزایشی در آگاهی عمومی گردد که در نهایت بتواند پیشرفت یک اجتماع، یک جامعه‌، یک ملت و یا تمام عالم بشریّت را سبب شود.

آنان که در جست‌وجوی راه‌حل‌هایی برای ویرانگری‌هایی هستند که در همین لحظه در خاور میانه صورت می‌گیرد بی‌درنگ اذعان می‌کنند که تعصب فرقه‌‌ای و خشک‌مغزی ریشه و اساس مسائل لاینحلّی است که مردم آن منطقه را فرا گرفته است. در مقابل ضربۀ وحشت‌ و دهشتی که افراط‌ ‌‌‌‌گرایی مذهبی بر جهان می‌کوبد، اقدام آیت‌الله معصومی تهرانی، یک اقدام از اقدامات بی‌شماری از سوی مردم و گروه‌هایی که از اشتیاق و آرزوی صلح انگیزه می‌گیرند، از فرایندی موازی و در حال گسترش پرده بر می‌دارد، فرایندی که امید به تغییر سازنده و امید به این امکان را عرضه می‌کند که چنین اقدامی می‌تواند بذری بیفشاند که با توجّه و مواظبت چه بسا درختی تنومند شود که آن نیز به نوبۀ خود جنگلی را به وجود آورد.